دکتر بهرک پس از اتمام تحصیلاتش در ایران، مدرک دکتری خود را در رشته مهندسی برق گرایش مخابرات دانشگاه صنعتی ویرجینیاتک آمریکا دریافت کرده است. این استاد نخبه و جوان، 31 سال دارد و دو سال است در دانشگاه تهران تدریس می کند اما به تازگی به جمع هیات علمی دانشکده برق و کامپیوتر پردیس فنی این دانشگاه پیوسته است. با این استاد جوان دانشگاه در خصوص مشکلات پیش روی استادان نخبه به گفت و گو نشسته ایم که در ادامه می خوانیم.
بسیاری از استادان نخبه در زمینه های مختلف علمی مشکلاتی دارند که تاکنون بدون راه حل باقی مانده است. جنابعالی به عنوان یک استاد نخبه تاکنون با چه مشکلاتی مواجه شده اید؟
از مشکلاتی که برای خودم پیش آمده است، چند مورد را مطرح می کنم. من سه سال پیش به ایران بازگشتم و بلافاصله پیگیر عضویت در کادر هیات علمی دانشگاه تهران شدم. سربازی، نخستین مشکلی بود که آن مواجه شدم. البته بنیاد ملی نخبگان در این باره یک سری تسهیلات در نظر گرفته است. ما به جای اینکه دوره کامل سربازی را بگذرانیم، یک دوره آموزشی 45 روزه ویژه نخبگان می گذرانیم و سپس از ما می خواهند در یکی از سازمان های نظامی، پروژه ای را انجام دهیم. مساله اصلی اینجاست که در این پروژه بسیاری از سازمان ها وقتی متوجه هیات علمی شدن ما می شود، انواع انتظارات را از ما دارند. بنیاد ملی نخبگان تنها این پروژه را محول کرده و در ادامه مسیر هیچ حمایتی انجام نمی دهد. در واقع باید گفت ما موظفیم تمام درخواست های سازمان ها را به رایگان انجام دهیم. هزینه مختصری هم آن سازمان نظامی می پردازد ولی مدت زمان به طول انجامیدن پروژه همه در اختیار آن سازمان قرار دارد. به عنوان مثال یک پروژه که اصولاً باید 10 ماه طول بکشد برای من بیشتر از دو سال طول کشیده که هنوز هم ادامه دارد. مشکل بعدی برای استادان نخبه و جوان، فرایند جذب هیات علمی فوق العاده طولانی است. من بهمن 92 برای هیات علمی شدن درخواست دادم و حکم من خردادماه سال جاری صادر شد.
دلیلش چیست که برای جذب یک استاد در دانشگاه، دو تا سه سال زمان به طول می انجامد؟
چون بوروکراسی زیادی باید طی شود و روال بررسی درخواست ها خیلی کند صورت می گیرد. پس از آنکه در بهمن 92 برای جذب، درخواست دادم تا این تقاضا از وزارت علوم به دانشگاه تهران، پردیس فنی و دانشکده برق و کامپیوتر ارسال شود، به اردیبهشت امسال رسیدیم. در این ماه از بنده دعوت به همکاری کردند و باز هم تا زمان صدور حکم، فرایندهای دیگری طی شد. دانشگاه تهران به خاطر بزرگ بودن یک بوروکراسی دیگری به فرایند جذب می افزاید. بسیاری از استادان در این مدت از طی کردن این روند خسته می شوند. نکته دیگر اینکه در فاصله زمانی که فرایند جذب استادان در دانشگاه انجام می شود، حقوقی هم پرداخت نمی شود مگر اینکه به عنوان استاد مدعو از آنان خواسته شود تا فعلاً برای ارایه یک درس همکاری و ارتباطی هم با دانشگاه داشته باشند اما تمام این کارها غیررسمی است.
این روال تنها در دانشگاه تهران وجود دارد یا در همه دانشگاه ها وضعیت به همین منوال است؟
خیر. در تمام دانشگاه ها فرایند جذب هیات علمی و صدور حکم مدت های طولانی زمان می برد. برخی دوستان من در سایر دانشگاه ها برای جذب در کادر هیات علمی دو سال زمان می گذارند اما در دانشگاه تهران این فرایند شش ماه بیشتر هم طول می کشد.
در زمینه حمایت از استادان نخبه آیا بنیاد ملی نخبگان حمایت چشمگیری انجام می دهد؟
بنیاد ملی نخبگان، از اعضای هیات علمی جوان حمایت می کند. اما برای این حمایت ها، شرایط سختی پیش پای استادان جوان قرار داده و از آنان مدارک زیادی برای انجام حمایت دریافت می کند به طوری که برخی پشیمان شده و این موضوع را پیگیری نمی کنند. یک گرنت تحقیقاتی اولیه استادان نخبه برای راه اندازی آزمایشگاه و ایجاد یک منبع درآمد برای دانشجویان پرداخت می کنند، ولی عملاً این گرنت در دانشگاه مصرف می شود. برای دریافت این مبلغ هم باید حکم هیات علمی استاد صادر شود، همچنین از زمان دانش آموختگی در مقطع دکتری نباید بیشتر از سه سال گذشته باشد؛ در حالی که از زمان اتمام تحصیل، تنها دو سال زمان نیاز داریم تا به حکم هیات علمی شدن مان دسترسی پیدا کنیم. پس از آن، باید حکم را در سامانه اینترنتی ثریا(سامانه اطلاعاتی بنیاد ملی نخبگان) بارگذاری کنیم که این سیستم بسیار بد طراحی شده و بسیار کند است. پس از اینکه حکم را در سامانه قرار می دهیم، از طرف همکارانش هیچ پیگیری صورت نمی گیرد و بارها باید تماس بگیریم تا کار انجام شود. بررسی درخواست ها مدتی به طول می انجامد و این فرایندها زمان زیادی را از ما می گیرد.
از نظر جنابعالی، استادان جوانی که با بخش صنعت همکاری می کنند با چه مشکلاتی از سوی دانشگاه و صنعت مواجه اند؟
صنعت ما در کل به دانشگاه بی اعتماد است که این موضوع هم دلیل دارد. بخشی از آن تقصیر دانشگاه است؛ چرا که استادان دانشگاه پروژه هایی را که از صنعت گرفتند به خوبی انجام ندادند و به نتیجه مدنظر صنعت نرسیدند. در بیشتر مواقع، مدعی هستند که این پروژه ها حیف و میل شده و چون با شخص طرف حساب بوده اند نمی توانستند از دانشگاه شکایت کنند. برای همین صنعت بویژه در بخش خصوصی راغب نیست با دانشگاه کار و پروژه ای برای استادان تعریف کند.
یکی از دلایل عمده ای که استادان جوان و نخبه به خارج از کشور مهاجرت می کنند، دریافت نکردن حمایت کافی و شایسته از داخل است. بارها و بارها استدلال های زیادی برای این موضوع از سوی صاحب نظران مطرح شده اما در این باره ارزیابی جنابعالی را با توجه به اینکه پنج سال در خارج از کشور تحصیل کرده اید، می خواهم جویا شوم.
استادانی که از کشور خارج می شوند و بر نمی گردند، به کنار؛ من با استادانی که به کشور بر می گردند و تعدادشان در سال های اخیر تعدادشان هم بیشتر شده، مواجه می شوم. مهمترین مشکل این افراد مسایل مالی است. یعنی تقریباً اگر فقط کار دانشگاهی انجام دهند و با صنعت هیچ همکاری نداشته باشند و صرفاً به تدریس استادی کاری که همه استادان در خارج از کشور انجام می دهند، بپردازند؛ عملاً امرار معاش حداقل در تهران امکانپذیر نیست. مشکلات اداری، فرهنگی، فشارهای جامعه و سایر مسائل وجود دارد اما به رغم آگاهی از این مسایل باز هم به کشور برگشتند. در کل مشکلات مالی، بسیاری از دوستان ما را به خارج از کشور فراری داده است.
در زمینه مشکلات مالی، برخی استادان در مقایسه حقوق خود با استادان خارج از کشور به ارقامی اشاره می کنند. حقوق یک ماه استادان دانشگاه های ایران برابر است با حقوق یک روز استادان دانشگاه های خارج از کشور.
تقریباً حقوق استاد دانشگاه در ایران 40 درصد حقوق یک دانشجو و حدود یک ششم حقوق یک استاد در آمریکا است.
همین موضوع انگیزه قوی برای استادان است که به کشورهای دیگر روی بیاورند چرا که حداقل زحمات آنان ارزشگذاری می شود. درست است؟
بله. حتی اگر این حقوق ها را نخواهم با آمریکا هم مقایسه کنم، استادانی سراغ دارم که به کشور قزاقستان یا کشورهای آسیای میانه و خلیج فارس رفته اند، آنجا تدریس می کنند. آن ها حتی به کشورهای قطر، امارات می روند به عبارتی به کشورهای خیلی پیشرفته هم نمی روند. کار سختی هم نیست، وبسایت های این دانشگاه پر است از استادان ایرانی که در دانشگاه های خوب ایران بوده اند اما دوام نیاورده و از کشور خارج شده اند.
آقای دکتر! بحث پژوهش در کشور جدی گرفته نمی شود، برای توجه به آن اما سازمان های مرتبط دست در دست هم داده اند اما باز هم مشکلاتی وجود دارد. نظر شما چیست؟
پژوهش تقریباً به نوعی شوخی تبدیل شده است. مشکل اصلی این است که دانشجویان تحصیلات تکمیلی حمایت نمی شوند. پژوهش خیلی بیشتر از اینکه وابسته به استاد باشد وابسته به دانشجو است. در واقع این دانشجوست که باید کار نو و پژوهش انجام دهد، استاد فقط وظیفه راهنمایی و هدایت را دارد. دانشجویان تحصیلات تکمیلی از سمت دانشگاه، وزارت علوم و بنیاد نخبگان حمایت نمی شوند. نهادهایی که در خارج از ایران دانشجویان را حمایت کرده و برایشان حقوق در نظر می گیرند. در داخل، دانشجویان تحصیلات تکمیلی در سنی هستند که نیازمند استقلال مالی بوده و بسیاری از آنان تشکیل خانواده داده اند و باید خانواده خود را حمایت کنند. بنابراین به کار بیرون از دانشگاه می روند و فرصتی برای پژوهش که وظیفه دانشگاهی شان است، ندارند. از این رو، افت خیلی شدیدی در کیفیت پژوهش صورت گرفته است.
نظر شما